«دکتر، ولی الله رمضانی» استادیار گروه آموزشی روانشناسی دانشگاه خوارزمی در ابتدای این نشست گفت: «اگر از منظر روانشناختی به موضوع خودکشی نگاه کنیم در سه محور میتوان آن را جای داد. یک گرایش میلی و فطری در درون ما است بهنام حب ذات یا حب نفس؛ بر اساس پژوهشهای روانشناختی این میل کاملا به رسمیت شناخته شده است و این میل مدام در تلاش برای زندگی کردن است و بر خلاف این میل مسئلهای وجود دارد که ذهن روانشناسان را به خودش اختصاص داده است».
او با بیان اینکه براساس آمارهای موجود تقریبا سالیانه ۷۰۰ هزار خودکشی موفق در دنیا ثبت میشود، ادامه داد: «به همین دلیل است وقتی در ارتباط با خودکشی از روانشناسان پرسیده میشود میگویند تهدید به خودکشی همیشه یک موضوع بسیار جدی است. حتی اگر با اطمینان زیادتری مطمئن باشیم فرد در حال دستکاری افکار ما، دروغ گفتن و دنبال جلب توجه است».
دکتر، ولی الله رمضانی گفت: «در روانشناسی هر موقع شخصی از خودکشی صحبت میکند به واژهی افسردگی رسیده و گزارشها نشان میدهد حدود ۸۰ درصد از خودکشیها در ارتباط با افسردگی بوده است. وقتی سیر رسیدن یک فرد به خودکشی را نگاه کنیم؛ میتوانیم آنرا فرمولبندی کنیم که یک محرکی وارد میشود. حال این محرک میتواند یا بیرونی، اجتماعی، سیاسی و خانوادگی باشد و یا یک محرک درونی باشد».
او با اشاره به اینکه یکی از نظریههای خیلی برجسته در دنیای روانشناسی که توسط «اشنایدمن» مطرح شده، درد روانی در خودکشی است، ادامه داد: «یک درد روانی ایجاد میشود و به میزانی که این درد روانی که موثر از شدت محرک است فرد را پریشانحال میکند. بعد این پریشانحالی منجر به افکار خودکشی میشود».
این استادیار گروه روانشناسی دانشگاه خوارزمی افزود: «افکار خودکشی متمایز هستند تحت عنوان خودکشیگرایی، افکار خودکشی کاملا طبیعی است. اما این درست نیست که هر وقت افکار خودکشی به ذهن ما میآید پس ما خودکشیگرا شده و یا به مرگ نزدیک شدهایم. این افکار خودکشی اگر خیلی فراوانی آن زیاد شود و معمولا در تصورات فرد به مصرف قرص، طناب و یا… هم بیاید، آهسته فرد را به سمت خودکشیگرایی میبرد و در نهایت به سمت پایان دادن به زندگی میرویم. وقتی که فرد از افکار خودکشی صحبت میکند زمان بهتری برای مداخله است تا زمانی که خودکشیگرا شده باشد. زمانی که فرد پریشانحال است طبیعتا زمان بهتری بوده تا اینکه افکار خودکشی در سر داشته باشد».
او ادامه داد: «با وجود اینکه ما افکار خودکشی را طبیعی دانسته و میگوییم بهدلیل فشار و استرسها ممکن است به ذهن هر شخصی این افکار خطور کند. این سیر به ما نشان میدهد که خودکشی یک سیر تکانشی نیست. اگرچه نوعی از خودکشی به نام تکانشی داریم، اما اغلب اینگونه نیست. اغلب یک سیری را طی میکنند تا به مرحله خودکشی میرسند. توجه به این فرایند خیلی مسئله مهمی برای مداخله در خودکشی است».
دکتر رمضانی با اشاره به اینکه توجه به نشانهها باعث میشود تشخیص دهیم که فرد میتواند در فرایند خودکشیگرایی باشد، گفت: «برای مثال اغلب این افراد ساکت میشوند، معمولا مهربان شده و صحبتهایی در ارتباط با بی اهمیتی زندگی میکنند. گاهی در قالب داشتههایشان وصیت کرده و اموال خود را به بقیه میدهند در قالب شعر، متون ادبی و زیباییهای مرگ صحبت میکنند».
او افزود: «خودکشی معمولا محصول یک گفتوگوی درونی است. یعنی تا رسیدن به عمل، گفتگوهایی درون فرد رخ داده است. نکاتی که روانشناسان تاکید میکنند این است که دیالوگهای درونی فرد تبدیل به دیالوگهای بین فردی شود. صحبت صریح و مستقیم در ارتباط با خودکشی اثر کاهنده در احتمال خودکشی دارد. اجازه دهیم افراد در یک قالب حمایتی و غیر قضاوتی صحبت کنند».
این استادیار گفت: «یکی از آیتمها در خصوص خودکشیهای موفق، صحبت نکردن فرد است. این یکی از ویژگیهای این افراد است که فکر میکنند گوش شنوایی نداشتهاند. خودکشی حاصل درد روانیای نیازهای روانشناختی برآورده نشده است. زبان بدن افراد موقع صحبت کردن، اطلاع مفید به اطرافیان و روانشناختان میدهد».
رمضانی افزود: «مسئلهی انگزدایی یکی دیگر از موضوعاتی است که افراد افکار خودکشی خود را پنهان میکنند. روسپیگری، مهاجرت، شکست عشقی، سابقه درمانهای ناموفق و حتی در افراد مسن فوت همسر میتواند از عواملی باشد که افراد بهخاطر آن خودکشی میکنند. سابقه مورد سواستفاده قرار گرفتن عاطفی، جسمی و جنسی نیز از عوامل خودکشی محسوب میشود. شرایط خانوادگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و یا همانند سازی فرد با افرادی که خودکشی کردند، مثلا یک نویسنده یا فرد مشهور که خودکشی کردهاند، فرد آن فرد را با خودش همانندسازی میکنند».
دکتر رمضانی با اشاره به اینکه «بهصورت کلی در بحث خودکشی مرد بودن، مجرد بودن و سن بالای ۴۵ سال میتواند عامل خطر بیشتری را در بحث خودکشی در برگیرد» گفت: «دسترسی به آلات و ابزار خودکشی نیز یکی از عوامل خودکشی است. همچنین داشتن هویت منسجم و احساس تعلق خاطر به جایی و گروهی، داشتن مهارتهای حل مسئله، داشتن هدف و معنا در زندگی، استفاده از اوقات فراغت به شکل سازنده، باورهای دینی و مذهبی، داشتن حمایتهای اجتماعی میتواند از عوامل جلوگیری و محافظت از افراد در ارتباط با خودکشی باشد».
او افزود: «به صورت کلی دو نوع انگیزه خودکشی داریم. نوع اول به معنی پایان است. بر اساس آمارها حدود ۵۰ درصد افراد با انگیزه پایان دادن به زندگی خود خودکشی میکنند. نوع دوم انگیزه دستکاری است. این نوع میتواند نشانگر کمک خواهی، جلب توجه و یا انتقام باشد. یا به نوع دیگری میخواهد تاثیرگذار باشد».
استادیار گروه روانشناسی دانشگاه خوارزمی گفت: «ضلع اینها حالت ترکیبی پایان و دستکاری را داریم. درصد پایینی از این نوع خودکشیها، خودکشیهای تصادفی هستند. اوردوز و یا تصادفی به قصد جلب توجه در این دسته قرار گرفتهاند. برای مثال فرد فکر میکرده کسی در آن موقعیت برای کمک به او پیدا میشود، اما در نهایت منجر به مرگ او شده است».
در ادامه این نشست علمی «دکتر اردشیر بهرامی»، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه آسیبهای اجتماعی و خودکشی، گفت: «مسئله اقدام به خودکشی یک موضوع چند وجهی و پیچیده با توجه به زمینهّایی از قبیل اجتماعی، فرهنگی، زیستی و روانشناختی دارد. این باعث بهوجود آمدن یک پدیده میشود. علوم مختلف از دیدگاههای مختلف به مسئله اقدام به خودکشی که میتواند منجر به فوت شود میپردازند. خودکشی بهعنوان یک نقطه پایانی در یک سیر تکوینی این زمینهها و دلایل در یک مرحله معین از زندگی آغاز میشود».
او افزود: «خودکشی در لحظه اتفاق نمیافتد، ریشه تاریخی در کل جامعه و در زندگی فرد دارد. یعنی با توجه به ساختارهای جامعه و ریشههای تاریخی یک جامعه و تغییر و تحولات آن، وقتی یک مسئله را تحلیل میکنیم باید بتوانیم زمینههای آن را نیز متوجه شویم. برای مثال، چرا خودکشی بعد از جنگ ایران و عراق در ایلام شروع شد و چرا در حال حاضر در تهران، شهرهای اسلامشهر، شهریار، ملارد، ورامین و حتی البرز، تعداد خودکشیهایشان از ایلام بیشتر شده است؟».
اردشیر بهرامی گفت: «آیا اینها همان افرادی هستند که مهاجرت کرده و به این شهرها آمدهاند و یا خیر، یک پدیده، مربوط به زیست جهان اجتماعی، فرهنگی همین شهرها است؟ باید اینها را بتوان تحلیل کرد. فشارهای اجتماعی، اقتصادی طی سالهای اخیر موجب بیکاری، مهاجرت، بحرانهای خشکسالی، ریزگردها، خشکی رودخانهها، سیل، زلزله و پدیدههای دیگر در دهه ۹۰ که دهه بحرانی اقتصادی جامعه است؛ همهی اینها ممکن است بر یک رفتار خودکشی تاثیر بگذارد».
او با بیان اینکه شرایط فرهنگی، اجتماعی جامعه ایران، کمرنگ شدن مناسبات، روابط اجتماعی عاطفی، نظام خویشاوندی و ارتباطی خانواده ایرانی باعث این شده است که حمایت اجتماعی ما بهشدت کم شود، ادامه داد: «چیزی که در مولفههای حوزه مددکاری به آن پرداخته میشود. برای مثال حمایت اجتماعی، کمک به اطرافیان و نتوانستن آن که شکافی بین خواستن و نتوانستن ایجاد کرده است. اگر ما شناخت کاملی به اینکه خودکشی چگونه اتفاق میافتد داشته باشیم، شاید بتوانیم کمک بهتری کنیم».
بهرامی گفت: «برای مثال در شهرهایی مانند ورامین، پاکدشت، قرچک و پیشوا که بالاترین نرخ رشد حاشیهنشینی را دارند؛ پدیدهای به اسم نابرابریهای و حاشیهنشینی نامضاعف شکل گرفته است. مثلا نابرابریهایی که در مسجد سلیمان، شوشتر، دزفول، ایذه و باغ ملک خوزستان دیده میشود، شاید نابرابریهایش از حاشیه تهران نیز بیشتر باشد. این نابرابریهای به عنوان یک معقوله زیرساخت و زیربنای تفکر خودکشی و این احساس تبعیض و تعارض میتواند از عوامل خودکشی باشند. تبعیض برای همه ما کشنده است».
او افزود: «در شرایط زیستی، جهانی و اجتماعی وقتی این نابرابریها در یک فرد دیده میشود، تاب تحمل فرد پاره میشود و این فرد در برابر مشکلات روزمره خود از پا در میآید. برای مثال ورامین دچار ساخت موزاییکی ناهمگن با توجه به مهاجرت زیاد طی سالهای طولانی در این شهر شده است. ترد شده و یک گروه قومی تشکیل داده و تا امروز در این شهر ماندهاند. ما در شهرهای تهران یک ساخت موزاییکی داریم؛ یعنی افرادی در این ساختار، اما در یک بلوک خاص قرار گرفتهاند».
این دکتر جامعهشناس گفت: «حاشیهنشینی و تراکم بیشتر دیده میشود و محلهای نداریم که افراد یک قوم و یا اجتماعی که ریشه تاریخی فرهنگی مشترکی داشته، یک محله را تشکیل داده باشند. خود اینها میتواند ریشه یک تفکر خودکشی باشد. یک شرایط ناهمگن حاشیهای در هسته اصلی شهر قرار گرفته و به لحاظ ساختار شهری نیز خود را نشان میدهد. در این شهرها به ترتیب بیشترین افراد مهاجر که خودکشی کردهاند، اول منطقه غرب ایران، یعنی ایلام، لرستان، کرمانشاه و بعد تهران و البرز و بعد از آن آذربایجان و مشکینشهر که در قشلاقهای قرچک ساکن شدهاند. این گروههایی که مهاجرت کردند باعث خودکشی میشود».
او با بیان اینکه باید بدانیم که نظام مهاجرت چقدر تاثیر دارد در زندگی این افراد که یک سیر تاریخی در این پدیده شکل میگیرد، ادامه داد: «اینها باعث بحرانهای هویتی در افراد میشود. از شرایط علی در زمینه خودکشی میتوان به نابسامانی در خانواده مانند (جرم، کودکآزاری، طلاق و…)، ترس از دست دادن یک دیگری مهم مانند (معشوقه، خانواده، فرزندان و…) اشاره کرد. ترس از سوژگی و نگاه ابزاری به یک فردی که در این شرایط قرار دارد باعث شکلگیری خودپنداری شکاک در این فرد میشود و همهی اینها باعث شکلگیری انسدادی در تداوم بخشی به هویت بخشی انسان میشود».
بهرامی گفت: «به این معنی که انسان حاشیهنشین تهران امروزه در اینکه بخواهد کنشگری کند، عاملیت را ببخشد و خودش ساختار زندگیاش را تغییر داده و بازسازی کند، یک فرد ناتوان است. این باعث شکلگیری هسته نامقتدر بی اثر میشود؛ یعنی من وجود دارم، اما بی اثرم و نقش، اراده و قدرت کنشگری ندارم».
او ادامه داد: «در ارتباط با بحث نابسامانی خانواده وقتی خانواده توانمندسازی و توانایی لازم را در زمینه رفاه، مسئله تربیتی و انتقال ارزشی باعث شکل گیری خلاهای عاطفی میشود. حس رهاشدگی خانواده و فرد که ناشی از این وضعیت است در سیر تاریخی بر ادراک فرد تاثیر گذار بوده و باعث میشود ازدواجهای زودرس شکل بگیرد که پدر در تفکر خود بتواند بر این مشکلات غلبه کند. در خصوص بحث ترس از نگاه سوژگی و ابزاری این اتفاق زمینه اصلی انگ اجتماعی میشود».
این جامعهشناس گفت: «به طلاق، اعتیاد و یا یک فرد زندانی میتوان در این انگ اجتماعی اشاره کرد؛ لذا افراد در ارتباط با این حرف مردم و انگها سه واکنش از خود نشان میدهند. یک پنهان کردن خودشان همراه با انزوا و خودسانسوری که استرسها و اظطرابهای روانشناختی به همراه دارد، سکوت در برابر حرف مردم و اینکه در برابر مشکلات خودش مقصر است و این باعث از بین رفتن اعتماد به نفس آن فرد میشود و در مورد سوم ضمن بازنمایی خود، نکات قوتاش را میپوشاند و در رفتارهایش سوریسازی میکند؛ لذا ترس از سوژه شدن و نگاه دیگران، ابتکار عمل را از آنها میگیرد و اینها زمینههای خودکشی را فراهم میکند».
او با بیان اینکه دو مفاهیمی که باعث رنج ایران میشود، نا امیدی و تنهایی است، ادامه داد: «از نظر ذهنی این سرخوردگی و احساس تهی بودن و سربار بودن در خانواده؛ موجب روانپریشی و هنجارگریزی فرد میشود. از لحاظ اقتصادی فقیر شده و از منظر اجتماعی نیز احساس میکند تاخر فرهنگی دارد. در نتیجه فرد احساس بی مقدار بودن، بی اثر بودن و بی ارزشی میکند و اینها جزوی از عوامل خودکشی میشود».
«دکتر سید حسن موسوی چلک»، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران در ادامه این نشست گفت: «خلا یک منبع اجتماعی برای ارائه خدمات به این گروهها احساس میشود. خودکشی را تقلیل به بُعد فردی و روانشناختی محض نباید کرد. وقتی به یک بُعد تقلیل میدهیم یعنی نقش شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را کنار گذاشتهایم و میگوییم خودکشی کاملا فردی و تک بعدی است. حداقلاش این است بایو سایکو سوشیال به آن نگاه کنیم».
او با بیان اینکه نباید خودکشی را سیاسی کرد، افزود: «خبر داریم مراجعی که این آمارها را میدادند از سال ۱۴۰۲ دیگر نمیدهند؛ فکر میکنند اگر آمارها داده نشود این مسئله حل خواهد شد. خودکشی را نباید امنیتی کرد. برای مثال در خودکشی جامعه پزشکی، میانگین خودکشی جامعه پزشکی در ایران ۵ برابر دنیا است».
رئیس انجمن مددکاری ایران افزود: «شرایط دیگری در جامعه وجود دارد که نمیتوان گفت این شرایط در جامعه تاثیر گذار نبوده است. ۱۲ دانشآموزی که قبل از عید در این همزمان با یک شیوه همزمان خودکشی کردند و یا افرادی که در پتروشیمی خودکشی کردند، این دلایل به هیچوجه دلایل فردی و یا روانشناختی نبوده است. شرایطی در جامعه تجربه میشود که این شرایط به خودکشی دامن میزند. برای مثال کرونا و یا جنگ».
او ادامه داد: «برای مثال ایلام که بالاترین نرخ بیکاری، بالاترین شاخص ممنوعیت را دارند. استانهای شمال غرب ایران در ۴ سال اخیر بالاترین آمار خودکشی را دارند؛ اگرچه این آمارهایی که داده میشود اصلا آمارهای واقعی نبوده است. آمارهای ما رسمی است. همیشه بین آمارهای رسمی با واقعیت فاصله معناداری وجود دارد».
دکتر حسن موسوی چلک گفت: «در یک تایمی میانگین خودکشی دره شهر ۴۲ برابر میانگین کشور بوده و اکنون ایوان شیرین در این وضعیت قرار دارد. باید مبتنی بر زیست این روند کاهش پیدا کند و نه نرخ خودکشی. تقریبا در دو سال نرخ خودکشی منجر به فوت از تقریبا ۵.۴ به ۷.۶ افزایش پیدا کرده است. این اتفاق در مدت دو سال یک فاجعه است. سن خودکشی نیز بالا رفته و ما اکنون خودکشی در سالمندان را نیز داریم. از دو دهه قبل در اولین همایش پیشگیری از خودکشی این هشدار داده شده بود؛ اما هیچکس به حرفهای کارشناسی توجهی نکرد».
او با بیان اینکه عمده مبانی در ارتباط با سرمایه اجتماعی است، ادامه داد: «هرچه سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کند جرم و جنایت و آسیبهای اجتماعی بیشتر میشود. با توجه به شاخص فقر، رفاه اجتماعی، شاخص نشاط و خشونت و…اصلا نمیتوان گفت خودکشی یک پدیده کاملا فردی است. تمام اینها تشدید کننده هستند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که شرایط به گونهای است که خودکشی یکی از راهها برای مردم است. امسال به مراتب در جامعه کارگری، کارمندی و در برخی مناطق، وضعیت بدتری خواهیم داشت».
موسوی چلک گفت: «۲۰ میلیون از جمعیت کشور ما در سکونتهای غیر رسمی، یعنی در جاهایی که حداقلهای خدمات عمومی را ندارند در حال زندگی کردن هستند. طبیعی است که در چنین شرایطی پدیدههای اجتماعی، آسیبهای اجتماعی و جرایم گسترش پیدا کند. طبیعتا در این شرایط باید از ظرفیتهای متخصصین استفاده کرد. این ظرفیتهال در حوزههای مختلف سیاستگذاری، تحقیقات و ارائه خدمات است. در این بخش باید بین رشتهای عمل شود نه حوزه جامعهشناسی به تنهایی میتواند تحقیق درستی از واقعیت خودکشی بدهد و نه مددکاری و رواشناسی و روانپزشکی میتوانند».
او با بیان اینکه در حوزه مددکاری اجتماعی ۶ روش وجود دارد، ادامه داد: «این روشها فردی، گروهی، جامعه، تحقیقات اجتماعی، مدیریت و سیاستگذاری اجتماعی است که در تمام این ۶ روش خودکشی موضوع مددکاری اجتماعی بوده و روشهای فعالیت در هر روش متفاوت است. سه سطح پیشگیری وجود دارد. پیشگیری سطح یک، اطلاع رسانی و آگاه سازی برای جلوگیری از خودکشی افراد، دوم اگر اقدام به خودکشی کرد چه کارهایی میشود انجام داد و سوم، شخصی که اقدام به خودکشی کرد، خدمات پزشکی و روانشناسی و مددکاری اجتماعی را دریافت کرد، برای برگشت و پذیرش جامعه، ما چه نقشهایی میتوانیم داشته باشیم».
به گفته موسوی چلک «امروزه ۵۰ درصد از خودکشیها به روش حلق آویزاست و روشهای خشن برای خودکشی انتخاب میشود؛ این دقیقا نشان میدهد که عوامل تاثیرگذار در خودکشی، عواملی هستند که قدرت بیشتری دارند. گرایش زنان به استفاده از روشهای خشن در خودکشی در حال افزایش است. در ایلام بالاترین نرخ خودکشی، پایینترین نرخ طلاق را دارد. ما محتوای کاربردی و مناسب با سن افراد نیاز داریم. در ارائه خدمات سه ویژگی باید وجود داشته باشد؛ تخصصی بودن، بهموقع بودن و در دسترس بودن. خدمات مداخله در خودکشی خدمات فوریای هستند. این خدمات باید فراگیر باشند و در همه جای ایران مردم به آن دسترسی داشته باشند. باید جامعیت داشته و متناسب با نیاز مردم باشد و دارای استقرار باشد».
در پایان این نشست گفته میشود بهصورت کلی آمارها در کل جوامع نشان میدهد نسبت ابرازگری هیجانها در جوامع برای زنها نسبت به مردها گشودهتر بوده است. آسیبهای اجتماعی مرز جنسیتی نمیشناسد و در مشهودتر شدن آسیبها در مردان و زنان شرایط فرهنگی تاثیرگذار است. در بعضی از آسیب ها زنان مشهودتر و در بعضی از آنها زنان مشهودتر هستند. اما در مراکز ارائه خدمات رقبت زنان نسبت به مردان برای ارائه خدمات بیشتر بوده است. همچنین در این نشست گفته شد که بر اساس آمارهای جهانی معمولا مردها خودکشی منجر به مرگ بیشتری نسبت به زنها دارند و در زنان اقدام به خودکشی بیشتر دیده میشود. اما امروزه زنان از آلات خطرناکتر و خشنتری برای خودکشی استفاده میکنند.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟